همین دو هفته پیش بود که شرکت اپل رویداد بزرگ معرفی محصولات خود را برگزار کرد و اگرچه زمانی افراد از برگزاری اینگونه رویدادهای اپل هیجان زده میشدند اما این روزها، این رویداد به یک برنامه تقریبا تکراری با معرفی محصولاتی با ویژگیهای کپی شده و انتظارات برآورده نشده مخاطب و طرفداران اپل تبدیل شده است. این اتفاق برای شرکتی همچون اپل دقیقاً مثل زمانی که اپل استیو جابز را اخراج کرد خجالت آور بود. به نظر میرسد که این شرکت کارهایی که استیو جابز برای تبدیل کردن اپل به یک شرکت منحصر به فرد انجام داد را فراموش کرده است. به گونهای که کم کم اپل به یک شرکت فناوری معمولی بدل شده که دیگر چندان تفاوت بارزی با بقیه ندارد. در ادامه به بررسی مختصر فراز و فرودهای این کمپانی مطرح میپردازیم. با ما همراه باشید.
روند اپل در گذشته
هنگامی که استیو جابز در دهه 1990 به اپل بازگشت، مهارتهای منحصر به فردی داشت. او یکی از این مهارتها را در حین سفر به هند بدست آورد. در این سفر، جابز به دنبال مطالعه دربارهی رهبران مذهبی بود. در حقیقت، او میخواست بداند که چگونه این افراد میتوانند پول هنگفتی از جمعیتهای فقیر به جیب بزنند. او یک چیز کشف کرد و آن هم مهارت ذاتیاش به عنوان فردی اغواگر بود – شخصی که به طور طبیعی و ذاتی میداند چگونه دیگران را به انجام آنچه میخواهد ترغیب کند. آنچه او آموخت به وی امکان داد تا بودجه NeXT را بر اساس یک ویدئوی اسکریپت شده تامین کند که سرمایهگذاران را فریب میداد تصور کنند که روی ساخت یک محصول کار میکند اگرچه هنوز محصولی کارآمد وجود نداشت.
در واقع، او دریافت که واقعیت اهمیتی ندارد بلکه این باور و اعتقاد مردم است که بیشتر از هرچیزی اهمیت دارد. این مفهوم در اولین آیفون منتقل شد که در اصل راهی برای موفقیت فراهم کرد تا شرکتی که ورشکسته شده بود را به با ارزشترین شرکت دنیا تبدیل کند. اگر جابز موفق به تامین سرمایه و ساخت محصول نمیشد به احتمال زیاد به جرم کلاهبرداری به زندان میرفت و اپل شکست میخورد. بدون شک با آگاهی از این مسئله، او خواستهی مردم را به اجرا رساند که منجر به محصولاتی شد که تمام انتظارات را برآورده میکردند. وی سپس نسخهی محصولات خود را با برنامههای گسترده برای جایگزینی محصولات و بودجههای نجومی تبلیغات پیچید و خریداران را طوری متقاعد کرد که یک گوشی آیفون برازندهی آنهاست و در عین حال، بیشتر فروشندگان بزرگ گوشیهای هوشمند را به زانو درآورد.
اگرچه شرکتهایی مانند نوکیا، موتورولا، پالم، مایکروسافت و ریسرچ این موشن جایگاهی مستحکم داشتند و شاید در فضای رقابت گوشی هوشمند قدرتمند بودند اما باز هم توان رقابت با اپل و استیو جابز را نداشتند. بیشتر آنها نه تنها شکست خوردند بلکه تعطیل و از صحنه رقابت کاملا حذف شدند.
در نتیجه، در دوران جابز، روندی که اپل سپری میکرد بینظیر بود. این روند در مدارس تدریس نمیشد. مانند بسیاری از مدیرعاملهای دنیا، جابز مطمئن نبود که جانشینش روند کار او را فهمیده یا میتواند آن را اجرا کند. شاید استیو جابز فکر میکرد که میتواند سرطان را شکست دهد و سرانجام دوباره بازگردد. به طور خلاصه، او میخواست مطمئن باشد که هیئت مدیره اپل در صورت درمان بیماریش، او را بازمیگرداند و بار دیگر مسئولیت شرکتی که آن را به غولی در این صنعت تبدیل کرده بود را پس میگیرد.
- یکشنبه ۰۸ دی ۹۸ | ۱۴:۲۱
- ۲,۴۳۲ بازديد
- ۰ نظر